loading...

بحران چهارم

خاطره گاه عمومی یک نا نویسنده

بازدید : 105
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 18:33

«کمیته دیروز،
چوب‌های طبل، اما طبلِ پاره.
نیمه شب، در شهر.
فلوتها، در خلاء.
لب‌ها، دوخته و چهره ها به خواب.
هر ماشینی، افتاده از کار.
در اماکنِ خاموش و پر زباله،
مکانهایی که جمعیت در آنها بوده،
سکوت‌ها همه مسرورند،
می گریند (بلند یا آرام)،
سخن می گویند ولی به کدامین صدا؟!
نمی‌دانم.
غیبتِ، تو بگو سوزان!
غیبتِ ایگریا.
دست‌ها و آغوش آنها،
لب ها و آه ... کفل ها،
به آرامی‌در نظر مجسم می‌شود.
چه کسی است؟! ولی می‌پرسم:
برای چه چنین گوهر بیهوده ای
که چیزی است که نیست
باز هم باید سکنی دهد این شب تهی را
نیرومند تر از آنچه با آن جماع می‌کنیم؟
چرا باید اینچنین زننده به نظر آید؟»

حرفی که خریدار ندارد...
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 2
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 19
  • بازدید سال : 584
  • بازدید کلی : 1646
  • کدهای اختصاصی